همه چیز آزاد است چون خدا آزاد خلق کرده.

به نام خدا شروع می کنیم و در این صفحه همه چیز گذاشته می شود.
شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۵۶ ب.ظ

داستان هایی از تاریخ برای نوجوانان3

شهامت یتیم

هنگامی که پیامبر {ص}در مکه مردم را به سوی الله فرا خواند واعلام کرد :(لا اله الا الله محمد رسول الله)قریشیان خشمگین شدند,زیرا آنها بت ها را میپرستیدند ,ودر در خانه کعبه که حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع)آن را برای پرستش خدای یگانه ساخته بودند ,360 بت وجود داشت.به این خاطر بود که آتش خشم قریشیان شعله ور گردیدوبه سوی پیامبر آزار و اذیت رسانیدند و مسلمانان را شکنجه کردند ,اما پیامبر مانند کوه در برابر آنها ایستادگی کردند.

اما قریشیان مردم را از اسلام باز میداشتند و نمی گذاشتندکه مسلمانان آزادانه خداوند را عبادت کنند. خداوند به رسول خود اجازه داد تا به مدینه هجرت کند .ایشان به مدینه هجرت کردند و درآنجا با استقبال مردمان مهربانی که از قبل مسلمان شده بودن مواجه شدند.

پس از آ« که رسول الله {ص}در مدینه سکونت گزیدند,تصمیم گرفتند در آن جا مسجدی بنا کنند و مسجد قطب و محوری است که زندگی اسلامی دور آن می چرخد.

حضرت محمد{ص}درخانه ی (ابو ایوب انصاری)رضی الله عنه منزل گرفت ومیهمان او بود.نزدیک خانه ایوب انصاری خرمنگاهی وجود داشت.رسول خدا {ص}تصمیم گرفت که در آنجا مسجد را بنا کند.رسول خدا از ایوب انصاری پرسید این زمین مال چه کسی است ؟

مردی از انصار به نام  (معاذبن عفرا)گفت:ای رسول خدا این خرمنگاه از آن دو یتیم است اسم یکی سهل و دیگری سهیل است .

رسول خدا آنها را فراخواندند.سپس پس از آمدن آنها درباره زمین و البته قیمت آن با آنها صحبت کرد.

(سهل)و(سهیل)به رسول خدا گفتند:ای پیامبر خدا زمین از آن خداست مسجد را بنا کنید ما نیز خوشحال میشویم ولی پیامبر آن را نپذیرفت و قیمت آن را به آن ها پرداخت.

مسلمانان شروع به ساختن مسجد کردند و پیامبر هم پا به پای آن ها کار می کرد که یکی از یاران ایشان گفت:

((به راستی انکه پیامبر{ص}کار کند و ما بنشینیم عملی گمراه کننده است.))

مسلمانان در حالی که مسجد را می ساختند میگفتند:

پروردگارا !زندگی واقعی در آخرت است ,پس بر انصار مهربانی کن.

بعد ها حضرت عثمان و خلفای دیگر کم کم مسجد را توسعه دادند که تبدیل به مسجدی زیبا و بزرگ شد که هزاران مردم در آن جای می گرفت.


امیدوارم خداوند به همه ما توفیق خواندن نماز در پیامبر را بدهد .آمین.


((برگرفته از داستان هایی از تاریخ برای نوجوانان))


freecontent.blog.ir

لطفا نظرات را درمورد این داستان ها و مطالب سایت بنویسید. تشکر



نوشته شده توسط نعمان میرزایی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

همه چیز آزاد است چون خدا آزاد خلق کرده.

به نام خدا شروع می کنیم و در این صفحه همه چیز گذاشته می شود.

بسم الله الرحمن الرحیم
امیدوارم از مطالب لذت ببرید و اینو یادمون باشه همیشه خدا با ماست

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

داستان هایی از تاریخ برای نوجوانان3

شنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۵۶ ب.ظ

شهامت یتیم

هنگامی که پیامبر {ص}در مکه مردم را به سوی الله فرا خواند واعلام کرد :(لا اله الا الله محمد رسول الله)قریشیان خشمگین شدند,زیرا آنها بت ها را میپرستیدند ,ودر در خانه کعبه که حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع)آن را برای پرستش خدای یگانه ساخته بودند ,360 بت وجود داشت.به این خاطر بود که آتش خشم قریشیان شعله ور گردیدوبه سوی پیامبر آزار و اذیت رسانیدند و مسلمانان را شکنجه کردند ,اما پیامبر مانند کوه در برابر آنها ایستادگی کردند.

اما قریشیان مردم را از اسلام باز میداشتند و نمی گذاشتندکه مسلمانان آزادانه خداوند را عبادت کنند. خداوند به رسول خود اجازه داد تا به مدینه هجرت کند .ایشان به مدینه هجرت کردند و درآنجا با استقبال مردمان مهربانی که از قبل مسلمان شده بودن مواجه شدند.

پس از آ« که رسول الله {ص}در مدینه سکونت گزیدند,تصمیم گرفتند در آن جا مسجدی بنا کنند و مسجد قطب و محوری است که زندگی اسلامی دور آن می چرخد.

حضرت محمد{ص}درخانه ی (ابو ایوب انصاری)رضی الله عنه منزل گرفت ومیهمان او بود.نزدیک خانه ایوب انصاری خرمنگاهی وجود داشت.رسول خدا {ص}تصمیم گرفت که در آنجا مسجد را بنا کند.رسول خدا از ایوب انصاری پرسید این زمین مال چه کسی است ؟

مردی از انصار به نام  (معاذبن عفرا)گفت:ای رسول خدا این خرمنگاه از آن دو یتیم است اسم یکی سهل و دیگری سهیل است .

رسول خدا آنها را فراخواندند.سپس پس از آمدن آنها درباره زمین و البته قیمت آن با آنها صحبت کرد.

(سهل)و(سهیل)به رسول خدا گفتند:ای پیامبر خدا زمین از آن خداست مسجد را بنا کنید ما نیز خوشحال میشویم ولی پیامبر آن را نپذیرفت و قیمت آن را به آن ها پرداخت.

مسلمانان شروع به ساختن مسجد کردند و پیامبر هم پا به پای آن ها کار می کرد که یکی از یاران ایشان گفت:

((به راستی انکه پیامبر{ص}کار کند و ما بنشینیم عملی گمراه کننده است.))

مسلمانان در حالی که مسجد را می ساختند میگفتند:

پروردگارا !زندگی واقعی در آخرت است ,پس بر انصار مهربانی کن.

بعد ها حضرت عثمان و خلفای دیگر کم کم مسجد را توسعه دادند که تبدیل به مسجدی زیبا و بزرگ شد که هزاران مردم در آن جای می گرفت.


امیدوارم خداوند به همه ما توفیق خواندن نماز در پیامبر را بدهد .آمین.


((برگرفته از داستان هایی از تاریخ برای نوجوانان))


freecontent.blog.ir

لطفا نظرات را درمورد این داستان ها و مطالب سایت بنویسید. تشکر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۱۴
نعمان میرزایی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.